گل بهارم،آسمانم

اوضاع این روزهای من

الهی فدای نفسات بشم دختر دوست داشتنی من،این روزها اینقدر زمان کم می یارم که به سختی  میتونم ساده ترین کارهای شخصیمو انجام بدم و تقریبا ۲۴ ساعته در خدمت شمام و با تمام وجود از  این کار لذت میبرم ، من هر روز و بهتر بگم هر لحظه بیشتر از قبل عاشقت میشم دختر عزیزم، مگه میشه عاشقت نباشم،تو امتداد منی،تو پاره ی تن منی مه روی من. این روزها گاهی خیلی دلم میگیره،شیرم سیرت نمیکنه و مجبورم بهت شیر خشک بدم و این خیلی  برام سخته،خیلی زیاد. از غروب تا صبح نمیخوابی و همش گریه میکنی و اذیت میشی (من خیلی مراقبم و هیچ غذایی که نفاخ باشه نمیخورم ولی باز هم نمیدونم چرا نفخ میکنی)و این قلب من و میسوزونه دخترکم.  به خاطر اینکه ش...
30 فروردين 1393

دختر زیبای من مسلمان شد

شنبه-۹۳/۱/۱۴-مصادف با وفات حضرت فاطمه زهرا-دفتر کار حاج آقای اسلامی صبح مامان جون با حاج آقای اسلامی تماس گرفتن تا هماهنگ کنیم بریم پیش ایشون تا اذان و اقامه بگن و آسمان  کوچولوی ما رو مسلمان کنن. حدود ساعت ۱۱ بود که من ، بابا رضا ،مامان جون و آسمان خانوم به دفتر کار حاج آقا که واقع در خیابان آخوند خراسانی ۱۶ بود رسیدیم و چند لحظه بعد دختر نازنین ما یه مسلمان و شیعه ی اثنی عشری شد. ...
23 فروردين 1393

اولین حمام

پنجشنبه-۹۳/۱/۲۱ وااااااای که چه کار پر استرسی بود نفسم... من و مامان جون و خاله زهره،هر سه با هم یه دختر فسقلی رو بردیم حمام ماه من عین دسته ی گل شد ...
23 فروردين 1393

دختر زیبای ما اومد

در تاریخ ۹۳/۱/۱۱ ساعت ۵ بعداز ظهر به دلیل دفع پروتیین سزارین اورژانسی شدم، وآسمانم به زندگی ما نور داد. تو نفس منی دختر کوچولوی قشنگم.
15 فروردين 1393

اقدام برای بانک خون بند ناف

مشهد-میدان ده دی-مرکز رویان-۹۳/۱/۷ امروز صبح من و بابا رضا رفتیم مرکز رویان و اونجا مشخصاتمون رو ثبت کردن و معرفی نامه دادن  واسه آزمایشگاه  و قرار شد پس از انجام آزمایشات یکشنبه صبح ساعت ۱۱ دوباره بریم برای عقد  قرارداد. از مرکز رویان رفتیم آزمایشگاه نوید و قرار شد خودشون جواب آزمایش رو واسه مرکز رویان بفرستن. انشاالله هرگز مورد استفاده قرار نگیره و خدا بهترین نعمت یعنی سلامتی رو به خانواده ی ما عنایت کنه. ...
8 فروردين 1393

اولین سوغاتی

خاله زهره واسه ایام تعطیلات نوروز رفتن کرمانشاه،دیشب برگشتن و اومدن خونه ی مامان جون و  برای دختر  قشنگم  یه لباس کردی خوشگل آوردن. انشاالله بزودی بزرگ میشی دخترم و با این لباس عکسهای زیبا میگیری. ...
8 فروردين 1393

یه اتفاق بد

مامان جون سکته کردن روزهای سختی بود و همه درگیر دوا و درمان مامان جون بودیم شوک خیلی بدی به من و تو وارد شد ا ما وقتی بابا رضا اومد مشهد دلم گرم شد و آرومتر شدم (این از اون موقعیتهایی بود که هیچکس به جز رضا نمیتونست آرومم کنه و واقعا به حضورش نیاز داشتم) خداروشکر همه چیز به خیر گذشت و مامان جون بعد از یک هفته بستری در بیمارستان به خونه برگشتن.   ...
6 فروردين 1393

غربالگری ۳ ماهه ی دوم بارداری

من به مشهد برگشتم به محض برگشتن به مشهد رفتم پیش دکتر توسلی تا دوباره تحت نظر باشم و حالا نوبت انجام آزمایشات غربالگری ۳ ماهه ی دوم رسیده که البته دکتر معتقده نیازی به انجامش نیست. از من اصرار و از دکتر انکار تا بالاخره راضی شد و گفت پس فقط سونوی آنومالی انجام بشه،کافیه. ۲-۳روزی بود حرکاتت کم شده بود عزیز دل مامان و من به شدت نگران بودم... مشهد-سونوگرافی دکتر هلن صاحب قلم- من و مامان جون و بابا جون از ساعت ۵ بعد از ظهر تا ۹ شب منتظر شدیم تا بالاخره نوبت من شد،من هم از  فرصت استفاده کردم و با یک تیر دو تا نشون زدم و قبل از اینکه نوبتم بشه ۲ تا آبمیوه ی شیرین خوردم تا حرکات دخترم واضحتر دیده بشه و خی...
6 فروردين 1393